ترت ومرت، تار و مار، زیر و زبر، ازهم پاشیده، برای مثال هرچه ورزیدند ما را سالیان / شد به دست اندر به ساعت تندوخند (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۲ حاشیه)
ترت ومرت، تار و مار، زیر و زبر، ازهم پاشیده، برای مِثال هرچه ورزیدند ما را سالیان / شد به دست اندر به ساعت تندوخند (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۲ حاشیه)
ترت ومرت و تار و مار. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90). تار و مار. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) : هرچه ورزیدند ما را سالیان شد بدست اندر بساعت تند و خوند. آغاجی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90). پسندیده نداری و نخواهی که کس باشد ز توبا تند و خوندی. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از صرصر فنا همه گشتند تار و مار وز تندباد قهر اجل جمله تند و خوند. شمس فخری (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). رجوع به مادۀ قبل شود
ترت ومرت و تار و مار. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90). تار و مار. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) : هرچه ورزیدند ما را سالیان شد بدست اندر بساعت تند و خوند. آغاجی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90). پسندیده نداری و نخواهی که کس باشد ز توبا تند و خوندی. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از صرصر فنا همه گشتند تار و مار وز تندباد قهر اجل جمله تند و خوند. شمس فخری (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). رجوع به مادۀ قبل شود
ترت مرت. زیر و زبر. تاخت و تاراج. پراکنده. پریشان، بزیان آمده، نقصان رسیده. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : از صرصر فنا همه گشتند تار و مار وز تندباد قهر اجل جمله خند و تند. شمس فخری
ترت مرت. زیر و زبر. تاخت و تاراج. پراکنده. پریشان، بزیان آمده، نقصان رسیده. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : از صرصر فنا همه گشتند تار و مار وز تندباد قهر اجل جمله خند و تند. شمس فخری
از قبیل توابعند یعنی خراب و ویران و کنده شده. (فرهنگ رشیدی) : کدام باره که نفکند زنده پیل تو شاه کنون رسوم دیار است و کندومند اطلال. عنصری (دیوان چ قریب ص 204). رجوع به کندمند شود
از قبیل توابعند یعنی خراب و ویران و کنده شده. (فرهنگ رشیدی) : کدام باره که نفکند زنده پیل تو شاه کنون رسوم دیار است و کندومند اطلال. عنصری (دیوان چ قریب ص 204). رجوع به کندمند شود